ویدئوی پسر ۱۷ ساله آمریکایی، تیم دونر، را دیدهاید که بیشتر از ۲۰ زبان بلد است؟ موقعی که مجری از او میپرسد کدامیک را بیشتر دوست داری او میگوید زبان فارسی و بعد هم یک بیت شعر از حافظ میخواند : “زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد – از سر پیمان گذشت، بر سر پیمانه شد” …که عمراً خیلی از شماها به گوشتان نخورده است. حتی اگر فردای دیدن ویدئو هم ازتان بپرسند شعره چی بود احتمالاً اشتباهی آن شعر دیگر حافظ یعنی “زاهد زاهد پرست از حال ما آگاه نیست… ” که خیلی برایتان خاطره انگیزتر است را میخوانید.
آیا دلتان نمیخواست شما هم ۲۰ تا نه… ولی لااقل ۲ تا زبان دیگر بلد بودید؟
برای یادگیری یک زبان دیگر باید زحمت بکشید و تمرین کنید و درعین حال برنامه داشته باشید تا به جایی برسید. ایندفعه میخواهیم به شما بگوییم چهکار کنید تا بتوانید ظرف چند سال مثل دکتر حسابی خدابیامرز به چند زبان زندهی دنیا مسلط شوید تا برای ادامهی زندگی برگ برندهای در اختیار داشته باشید.
از این شاخه به آن شاخه نپرید
چیزی که بیشتر مردم را از یادگیری یک زبان جدید باز میدارد این است که خودشان هم نمیدانند میخواهند کدام یک از این زبانها را یاد بگیرند. تعطیلات تابستان شروع میشود و طرف را میبینی که یک روز کتاب “ژاپنی در سفر” دستش است، فردا صبح که ملاقاتش میکنید به شما میگوید بونژو موسیو و هفته بعد که چشمتان به جمالش روشن شود دُم اسبی گذاشته و گیتار اسپانیایی خریده و در حال نواختن و خواندن موسیقی فیلم دسپرادو است. بعد از تعطیلات هم با تُن صدایی بسیار فرهیخته به شما میگوید ” تابستون امسال ژاپنی و فرانسوی و اسپانیایی و چینی یاد گرفتم “. آره ارواح شکمت. تو که راس میگی! از نظر این فرد بلغور کردن قود قود قودااااااای بروسلی یعنی یادگیری زبان چینی.
اصلاً زبان یاد گرفتن یعنی چه؟ یعنی در حد متولدین آن کشور؟ یا در حد سفارش غذا از رستوران؟ یا در حد اینکه بتوانید به آن زبان نامهنگاری اداری کنید؟ یا اصلاً در حد رفع کُتی و برای خالی نبودن عریضه؟ سؤال بعدی اینکه چهقدر وقت میخواهید پای یادگیری زبان بگذارید؟ ۳ ماه، ۶ ماه یا یکسال؟
چیزی که میخواهیم بگوییم این است که دور خودتان نچرخید. تکلیف خودتان را با خودتان مشخص کنید. زبان دومی که دوست دارید یاد بگیرید را انتخاب کنید و مقدار زمانی که قصد دارید به آن اختصاص دهید را هم معین کنید. البته یک چیزی هم بگویید که بگنجد. آموختن زبان روسی یه قُل دو قُل نیست که بتوانید ۲ ماهه یاد بگیرید و بعدش بروید چخوف زِ بَر بخوانید در ۴۰۰ روایت. فقط دورهی آموزش نترسیدن از حروف الفبایش ۱ ماه طول میکشد.
بهتر نیست ۶ ماه وقت بگذاریم و طوری زبان خارجی را یاد بگیریم تا بتوانیم با استفاده از آن زبان در مورد موضوعات اختلاف برانگیز نظیر “پول بهتر است یا ثروت؟” بحث کنیم! یا ظرف ۳ ماه طوری یاد بگیریم که بتوانیم در حوالی چهار راه استانبول بگردیم و از کارمندان سفارت آلمان آدرس تخته نرد فروشها را به آلمانی بپرسیم! یا با ۲ ماه تمرین مکالمه بتوانیم برای گرفتن تخفیف بیشتر در طراحی وب سایت خود با یک مهندس هندی از پشت تلفن چانه بزنیم! یا اینکه ۳ روز وقت بذاریم تا زمانی که پیشخدمت رستوران چینی میپرسد “چی میل دارین قربان؟” برای مزه پرانی به زبان ایتالیایی سفارش پاستا و راویولی را بدهیم تا ماه پیشونی نتواند خنده خودش را کنترل کند و چای سبز دکتر مینگ را بر روی خشتک گارسون پــــوف کند!
به جای اینکه داخل یک زبان بیفتید و دست و پای الکی بزنید، سعی کنید ذهن خود را بر روی زبان خاص و استفادهی مشخصی از آن متمرکز کنید تا بهترین نتیجه را از کارتان بگیرید و بتوانید روزی شبیه بومیهای آن زبان صحبت کنید. در یک کلام: هدفتان را مشخص کنید و واقع گرا باشید.
آکادمیک به قضیه نگاه نکنید – چیزی که از دست نمیدهید!
زبان یک مبحث آکادمیک نیست که در امتحان پایان ترم آن قبول شوید یا رد شوید. زبان وسیلهای برای برقراری ارتباط است. “مردود شدن” در اینجا هیچ معنایی ندارد، فقط هر کسی بسته به استعدادش یاد میگیرد که چهقدر بهتر ارتباط برقرار کند. یک نفر در حدی زبان بلد است که میتواند خودش همه کارهای خودش را در مملکت غریب راه بیندازد و فرد دیگری فقط در این حد زبان بلد است که بایستد لب خیابان و تاکسی بگیرد. دنبال گرفتن نمرهی ۲۰ نباشید چون چنین چیزی وجود ندارد. از زمانی که فحش و ناسزاهای آل پاچینو در فیلم صورت زخمی را یاد گرفتید، هر چیز بیشتری که یاد بگیرید هم برایتان موفقیت محسوب میشود. ارتباط تان را با مهندس آلمانی کارخانهی هپکو برقرار بکنید تا بتوانید به مسئول تعمیرات کارخانه بفهمانید که مرض این دستگاه از کجایش است. همین که کار راه انداز بودهاید خدا قوت. گرامر افتضاح و لهجهی غلیظ اراکیتان فدای سرتان.
بلیط هواپیما را کنسل کنید
البته بلانسبت شما، هر خُل و چِلی را هم که چند سال در یک کشور بیگانه رها کنند خواه ناخواه زبان کشور مقصد را خیلی راحتتر و دست اولتر از یک زبان آموز در داخل کشور یاد میگیرد (که البته در زبانشناسی به این نوع یادگیری میگویند اکتساب) اما برای یادگیری یک زبان خارجی در حد عالی، حتماً نیازی نیست که یک صفحه از گذرنامهی خود را پُر کنیم. اگر مشکلتان پیدا کردن بومی آن زبان است، لپ تاپتان را روشن کنید و Skype را باز کنید تا با مردم هر کشوری که دلتان میخواهد به صورت تصویری ارتباط برقرار کنید. اگر دلتان میخواهد تلفظ معیار را یاد بگیرید دیویدیهای Rosetta Stone را از فروشگاههای نزدیک منزلتان تهیه کنید و مشغول شوید به گوش دادن و تمرین کردن. ممکن است اوایلش کمی سخت باشد و شبیه دیوانههایی به نظر برسید که با دیوار صحبت میکنند اما مطمئن باشید اولین زبان را که یاد گرفتید، حاضرید یکی از سلولهای دیوانه خانه را اجاره کنید تا بتوانید زبانهای بیشتری را یاد بگیرید. با یادگیری هر زبان فرهنگ مردم کشورهای متکلم به آن زبان را هم یاد میگیرید و دیدتان به جهان گستردهتر میشود.
از جایی وارد شوید که دوست دارید
وقتی که تکلیف کلیتان مشخص شد که قرار است چه زبانی را بیاموزید و برای اینکار چقدر وقت بگذارید، آنگاه وقت آن است که اولویت بندی کنید. دوست دارید داستان کوتاههای نوشته شده به آن زبان را بخوانید یا اینکه اصطلاحات عامیانهاش را یاد بگیرید؟ اگر زبان را به مترو تشبیه کنیم هر یک از این شاخههای فرعی، گیتهای ورود به مترو است و هر کسی باید از گیت مخصوص به خود وارد این مترو بشود تا زودتر به مسیرش برسد. به همین دلیل است که آنهایی که از آب لجن زده، کره میگیرند هنوز نتوانستهاند از زبانها کلاهی بسازند که بر سر همه فرو برود. یک نفر دوست دارد ژاپنی یاد بگیرد تا بتواند هر چه زودتر مانگای ژاپنی بخواند، یکی دیگر میخواهد سر از فیلمهای آکیرا کوروساوا در بیاورد و دیگری اولویتش این است که بتواند برود ژاپن و با مرده سوزاندن پول در بیاورد، آن یکی که در نمایندگی تویوتا کار میکند ژاپنی را میخواهد یاد بگیرد تا وقتی بازرس از ژاپن آمد بتواند با او از در رفاقت وارد شود و بعضی از نقاط ضعف نمایندگی را ماسمالی کند. حتی اگر غول چراغ جادو را هم میآوردند قادر نبود روش آموزش زبانی خلق کند که بتواند اولویتهای موردنظر همه این افراد را یکجا برآورده کند.
هر کدام از این افراد باید مثل زمانی که مترو سوار میشوند، اکنون هم که میخواهند زبان یاد بگیرند از روشی استفاده کنند که اولویتشان را برآورده کند. اگر عاشق ضرب المثل هستید اول با یادگیری ضرب المثلها شروع کنید و بعد که روی غلتک افتادید ترغیب میشوید که زبان مورد نظر را درست حسابی تر یاد بگیرید. اگر عاشق سفر کردن هستید معنیاش این است که بیش از هر چیزی به مکالمه نیاز دارید بنابراین میتوانید با مکالمه خودتان را راه بیاندازید و بعد که کمی مکالمهتان پخته تر شد آنوقت بروید دنبال یادگیری خواندن و نوشتن و گرامر و لغت در حد لالیگا. اگر هدف اولیهتان این است که در فیسبوک یا توئیتر سر شوخی را با مایک تایسون باز کنید بهتر است از لای گرد و خاک کتابهای آکسفوردتان بیرون بخزید و از این طرف و آنطرف اصطلاحات عامیانهی آمریکایی را یاد بگیرید تا به درد کارتان بخورد. اصلاً باید به هر نحوی که میتوانید همشهریهای تایسون را پیدا کنید و حداقل هفتهای ۲ بار و هر بار نیم ساعت مستقیماً با آنها صحبت کنید تا بتوانید کمی با اسطورهی دوران کودکیتان خودمانی شوید و به او بگویید “کجایی مایک که این یارو کلیچکوی ریقو شاخ شده!” و اگر تایسون هم به یادگیری زبان علاقه داشته باشد باید زیر کامنتتان بنویسد “زیر سایه مرتضی علی”.

در ضمن این را هم به خاطر داشته باشید که منتظر نمانید تا از همه نظر پیشرفت کنید بعد با این و آن به زبان خارجی صحبت کنید. همان موقعی که از نظر خودتان گاگول هستید، غلط و غولوط هم که شده با بقیه صحبت کنید و از کسی خجالت نکشید. پر رو بودن در یادگیری زبان خیلی مؤثر است. هر مزخرفی که به ذهنتان رسید را به زبان خارجی بیان کنید تا سریعتر راه بیفتید. آدمهای خجالتی و محتاط که میترسند به زبان خارجی صحبت کنند و سوژه خندهی بقیه شوند، حسابی ضرر میکنند و دیرتر پیشرفت میکنند. اکثر آدمها به زبان مادریشان هم صد در صد درست حرف نمیزنند و وسط حرفهایشان بالاخره چهار تا کلمه پس و پیش میشود؛ حالا شما چه اصراری دارید که بخواهید از همان ب بسمالله در حد چارلز دیکنز انگلیسی را بدون غلط حرف بزنید؟
مرامی زبان بیاموزید
اگر میخواهید از راه دور زبان خود را تقویت کنید دو وبسایت کاملاً مجانی و مفید به شما معرفی میکنیم به نامهای italki و Verbling که اگر آدم با حوصلهای باشید میتوانید به راحتی زبان خود را از طریق اینها تقویت کنید. italki کارش این است که فردی را پیدا میکند که بخواهد زبان شما را یاد بگیرد و شما بخواهید زبان او را یاد بگیرید. دو نفری به همدیگر چیز یاد میدهید. Verbaling سرعتیتر است و خیلی سریعتر امکان چت کردن شما با فردی که بصورت تصادفی انتخاب شده را فراهم میکند. خوبی این محیطها این است که هدف افراد یادگیری زبان است، نه صحبت کردن دربارهی بررسی اسمارت فونهای خفن.
باز در اینجا هم نیازی نیست نقش آدم بی اشتباه را بازی کنید. چون هر دوی شما در حال یادگیری هستید. هر چقدر دلتان خواست اشتباه کنید و این کار هیچ ایرادی ندارد. در واقع باید از اشتباه کردن استقبال هم بکنید چون یکی از لازمههای یادگیری هر زبانی اشتباه کردن است.
منابع دیگر برای زبان آموزی
اگر اهل مسافرت کردن هستید بگذارید سایتی را به شما معرفی کنیم که هم خرج سفرتان را کم کنید و هم زبانتان را تقویت کند. در سایت Couchsurfing عضو شوید تا اگر خواستید مثلاً به ویتنام بروید به جای اینکه هتل بگیرید به خانهی دوستانی که در این سایت با آنها آشنا شدهاید بروید. میتوانید در حین اینکه در خانهشان تِلپ شدهاید زبانشان را هم یاد بگیرید. فقط حواستان باشد موقعی که میخواهید جت اسکی سوار شوید ویتنامیها را بپیچانید تا خرجتان زیاد نشود.
برای یافتن فورومهای معتبر آموزش زبان در کشورهای مختلف یک ترفند خوب وجود دارد و آن این است که رتبهی آن فورومها را در سایت Alexa چک کنید تا ببینید که آمار بازدید از کدام سایتها بیشتر است.
یک راه سادهی دیگر این است که زبان ویندوز یا فیسبوک و یا نرمافزارهای دیگر خود را به زبانی که میخواهید یاد بگیرید تغییر بدهید تا از منوهای آنها چیز یاد بگیرید.
همچنین اپلیکیشن فلش کارتی به نام Anki برای اسمارتفونهای اَپل و اندروید وجود دارد که میتوانید تهیه کنید و از فلشهای از قبل آماده شدهی آن برای یادگیری لغات استفاده کنید.
سایت دیگری هم به نام Memrise وجود دارد که با استفاده از شیوههای تقویت حافظه متفاوت دامنهی لغات شما را بالا میبرد.